دروغ

ساخت وبلاگ

حس و حالم جوری نیس که بخوام بنویسم
اگرم حال کاری داشتم احتمالا باید تو استخر میبودم الان، تنها کاری که دوست دارم شنا کردن در حوضچه اکنونه 

+ تاريخ ۱۴۰۰/۰۷/۳۰ نويسنده ثمانه |

دروغ...
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 15:08

داشتم نصیحتش میکردم که ببین من وبلاگ داشتم، ویدیو میساختم با مووی میکر ویندوز، می تونستم این و آن بشم (که نشدم) و کلا خیلی کوول بودم،خیلی وقت بود رمز وبلاگم رو فراموش کرده بودم و این یعنی باید می زدم فراموشی رمز عبور و بعد ایمیلی که این حساب کاربری رو باز کرده بودم رو کامل می نوشتم و بعد ایمیل حاوی تغییر رمز ورود و مابقی ماجرا..بعد از کلی سعی و تلاش در جهت کامیابی در یافتن رمز وبلاگم فهمیدم که به اینجا علاقه مندم.* ایمیلم واسه سایت یاهو بود، اصلا همون پروسه خیلی لذت بخش بود ** ینی اگه شماره موبایلم ثبت نشده بود چطور میتونستم رمز ایمیل و پیدا کنم ؟!!*** برم یکم تو ایمیلم و زیر و روو کنم  + تاريخ ۱۴۰۰/۰۵/۱۷ نويسنده ثمانه | دروغ...ادامه مطلب
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 20:03

آی آدم ها...من تنها آمده ام که بگویم:نمی خواهم بمانمفقط می خواهم کمی بازی کنمو بعد...بروم! صفحه اول| ایمیلم| معرفی| چیزشعر خط خطی های دسته بندی شده تیر ۱۳۹۹بهمن ۱۳۹۶آذر ۱۳۹۶آبان ۱۳۹۶مهر ۱۳۹۶تیر ۱۳۹۶خرداد ۱۳۹۶اردیبهشت ۱۳۹۶فروردین ۱۳۹۶اسفند ۱۳۹۵به دروغ...ادامه مطلب
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 13:32

تو مرا آنقدر آزردی،
که خودم کوچ کنم از شهرت,؛
بِکنم دل ز دل چون سنگت
تو خیالت راحت،
می روم از قلبت

می شوم دورترین خاطره در شب هایت...
تو به من می خندی
و به خود می گویی:
باز می آید می سوزد از این عشق
ولی...
برنمی گردم نه!

می روم آنجایی
که دلی بهر دلی تب دارد،
عشق زیباست و حرمت دارد...

تو بمان,،
دلت ارزانی هرکس
که دلش مثل دلت
سرد و بی روح شده است،
سخت بیمار شده است،
تو بمان, در شهرت,!

 

دروغ...
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 12 آذر 1397 ساعت: 0:35

از تویه این کوچه رد میشی و میری
از منو احساسم
فاصله میگیری
روشن ِ با فکرت خونه ی ِ تاریکم
وقتی ازم دوری
من به تو نزدیکم
اما سکوت, ِ بین ِ ما هیچوقت نمیشکنه
هیچوقت نتونستم بگم
چی تو دل ِ منه
امیدم این روزا فقط به لبخند ِ توئه
آخر یه روز به حرف میای
دلم روشنه .‌‌.

 

دروغ...
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 12 آذر 1397 ساعت: 0:35

یک فعل داریم به نام کوچ کردن که در انگلیسی و زمان حال استمرار ت دروغ...ادامه مطلب
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 88 تاريخ : جمعه 29 تير 1397 ساعت: 12:24

-something ‌‌[...]- سکوت از تویه این کوچه رد میشی و میریاز منو احساسمفاصله میگیریروشن ِ با فکرت خونه ی ِ تاریکموقتی ازم دوریمن به تو نزدیکماما سکوت ِ بین ِ ما هیچوقت نمیشکنههیچوقت نتونستم بگمچی تو دل ِ منهامیدم این روزا فقط به لبخند ِ توئهآخر یه روز به حرف میایدلم روشنه .‌‌. + تاريخ ۱۳۹۶/۰۹/۱۶ نويسنده ثمانه | دروغ...ادامه مطلب
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 8:43

آری ‌ روزی فراخواهد رسید که تمام دلهره ها، تمام ناراحتی ها و رنج هایمان را از یاد خواهیم برد... اما؛ چه کسی خواهد فهمید تا آن روز، هزار بار میمیریم و زنده می شویم و هزار بار چروک های صورتمان بیشتر از پیش عمق خواهد گرفت.. میدانی جانم، خاطره سازی آسان است. اما حذف و فراموشی‌اش به سان جوهر خودکاریست که با هیچ پاک کنی پاک نخواهد شد. ثمانه + تاريخ ۱۳۹۶/۰۹/۱۶ نويسنده ثمانه | دروغ...ادامه مطلب
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 8:43

چقدر گل بشوی، باد پرپرت بکندچقدرگریه کنی،گریه لاغرت بکند چقدر صبر کنی تا بزرگتر بشویکه دست های پدر،روسری سرت بکند به گریه از لبِ دیوارِ پیشِ رو بپریجهان روانه ی دیوارِ دیگرت بکند به رازهای تنی تازه اعتماد کنیو یک تصادفِ بی ربط، مادرت بکند شبیه آهویی گوشه ی طویله شویکه زندگی بکنی ،زندگی خرت بکند! لباس تا شده ای روی بندِ رخت شویعبورِ هر ابری روز و شب ، ترت بکند.چقدر صبر کنی تا دوباره پرت شویکه زندگی یک فنجانِ لب پَرَت بکند فرار کن طرف مرگ، التماسش کنفرار کن...شاید مرگ باورت بکند #حامد_ابراهیم‌پوربرچسب‌ها: مرگ + تاريخ ۱۳۹۶/۰۹/۲۰ نويسنده ثمانه | دروغ...ادامه مطلب
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 88 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 8:43

-something ‌‌[...]- دلتنگی دلتنگي را فقط ديوانه اي مي فهمد كه براي بيرون رفتن از سلولش تنها يك جفت كفش دارد و درست نزديكي هاي غروب، كسي مي آيد و آن ها را با يك جفتِ لنگه به لنگه عوض مي كند.حالِ آن ديوانه ي ملول را هم فقط كسي مي فهمد كه پيغام تايپ شده اش را براي مخاطبش نمي فرستد و ساعت ها به انعكاسِ غمگينِ واژه هايش خيره مي ماند.خيره مي ماند به آينده و دقيقه هاي مانده اي كه نمي داند چطور با اين حجم از دلتنگي و بي قراري سرشان را گرم كند!و حالِ آن ديوانه و آن عاشق خسته را فقط من مي فهمم كه راضي به فراموش كردنت نمي شوم كه نمي شوم...كه نمي شوم...برچسب‌ها: شیما سبحانی + تاريخ ۱۳۹۶/۰۹/۲۱ نويسنده ثمانه | دروغ...ادامه مطلب
ما را در سایت دروغ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : vaselina بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 8:43